سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ashke talkh

صفحه خانگی پارسی یار درباره

یک رویا....

    نظر

قصه میشوم..شاید که خواب شدی

آنوقت از قصه ها بیرون می آیم و بی اجازه

در خانه ی خوابت را باز میکنم و آن گوشه ها خودم را جا میدهم

هرچه باشد ما به اغوش هم حق آب و گل داریم، نداریم؟

نگران نباش ، پری قصه ها

از پس خواب آشفته ی تو برمی آید..خودم را می گویم

خوابت را که خانه تکانی کردم ، آنوقت می آیم جلوی چشمهایت

تو فقط خـــــــوب بخواب


انعکاس عشقی پنهان...

    نظر

انعکاس عشقی پنهان...

در ورای چشمانت

انعکاس عشقی پنهان است

که می شکند آیینه را

از غمهای درون

لحظه های سکوت ...

یاد آور گذر تو از من

با حسرت خاطره های بجا مانده

بر زمین میچکند اشک ها

وبه تصویر میکشند غم دوری را

پرواز پرستو ها

که سیاه پوشند در غم هجران

سوز سرمای به استخوان رسیده

وشبهای تاریک

در کوله بار پرستوی مهاجر

چه غمگین بردوش کشیده می شود


کجایی..... ؟!

    نظر

 

این صبح ، این نسیم ، این سفره مهیا شده سبز،

این من و این تو

همه شاهدند

که چگونه دست و دل به هم گره خوردند …

یکی شدند و...
تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد،آمدی و آمدیم .

اول فقط یک دل بود . یک هوای نشستن و گفتن .

یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن . یک هنوز باهم ساده .

رفتیم و نشستیم ،خواندیم و گریستیم .

بعد یکصدا شدیم . هم آواز و هم بغض و هم گریه ؛ همنفس برای

باز تا همیشه باهم بودن.

برای یک قدم زدن رفیقانه ،برای یک سلام نگفته ،برای

یک خلوت دلْ خاص ، برای یک دل سیر گریه کردن…

برای همسفر همیشة عشق …باران!

باری ای عشق ،اکنون و اینجا ،هوای همیشه ات را نمی خواهم

نشانی خانه ات کجاست؟!
 یگانه.