... Life ...
قصه میشوم..شاید که خواب شدی
آنوقت از قصه ها بیرون می آیم و بی اجازه
در خانه ی خوابت را باز میکنم و آن گوشه ها خودم را جا میدهم
هرچه باشد ما به اغوش هم حق آب و گل داریم، نداریم؟
نگران نباش ، پری قصه ها
از پس خواب آشفته ی تو برمی آید..خودم را می گویم
خوابت را که خانه تکانی کردم ، آنوقت می آیم جلوی چشمهایت
تو فقط خـــــــوب بخواب
انعکاس عشقی پنهان...
در ورای چشمانت
انعکاس عشقی پنهان است
که می شکند آیینه را
از غمهای درون
لحظه های سکوت ...
یاد آور گذر تو از من
با حسرت خاطره های بجا مانده
بر زمین میچکند اشک ها
وبه تصویر میکشند غم دوری را
پرواز پرستو ها
که سیاه پوشند در غم هجران
سوز سرمای به استخوان رسیده
وشبهای تاریک
در کوله بار پرستوی مهاجر
چه غمگین بردوش کشیده می شود
بگذار عشق تو در شعر تو بگرید...
بگذار درد من در شعر من بخندد...
یکی از سختترین کارهای دنیا این است که برای دیگری توضیح بدهی دقیقاً چه مرگته!!!