سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ashke talkh

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تمام شو ...

    نظر

گاهی می ایستم

سرم را بر می گردانم و به پشت سر نگاه می کنم

آخ که چه راه دوری را حتی بدون کفشی که هم نفس باشد پیموده ام

آیا من جاده را درست امده ام؟

آیا پاهایم یارای ادامه راه را دارد؟

سیگاری می گیرانم...

نفسی با تما بغض بیرون می دهم

می نشینم کنار جاده

این چه جاده ایست که هیچ کسی از آن عبور نمی کند؟

دستم را به روی سینه می گذارم

تو چقدر تند میزنی در من

رد پای تمام درد نبودنت را

با سر انگشتانم بر لای موهایم حس می کنم

آخ که چقدر سفید گذشتی از من

من گاهی حس می کنم کودک درونم با عصا راه می رود

به پایان راهی نزدیک است که به انتها نرسید

می دانی درد دارد که میانه راه تمام کنی

بی انکه حتی بدانی پایان راه سراب بود

های جاده...خسته ام...تو را به جان تمام مسافرهای بی کفش

تمام شو