ایمان
عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم
تا رها گردیم از دلواپسی در آن سوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم
عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم
تا رها گردیم از دلواپسی در آن سوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم
آسمان : بهت عادت کردم ...
زمین : باورش شد
آسمان : کاش ، کاش .....
زمین : می خوای بر من بباری ؟؟؟
آسمان : آری !!
زمین : هسته من مال تو
آسمان : ( به فکر فرو رفت )
زمین : چرا شک داری من احساستو باور کردم حتی خودتو
آسمان : باید فکر کنم ؟!!!
زمین : من احساسمو بهت گفتم !
آسمان : احساسات زیاد خوب نیست
زمین : من احساسمو به کسی می دم که ارزش داره و درک کنه
آسمان برای همیشه دور شد
دور ، دور
زمین : حالا فهمیدم که احساسمو پای مال کردمولی اون نفهمید
اما دوباره می سازمش و دیگه به کسی نمی دم و در خود فرو می روم
چون کسی دیگر وجود ندارد
وجود
خیلی می خواد کسی وجود داشته باشه
نه وجود خارجی
وجود داخلی
آره زمین راست می گه دیگه کسی نیست
زمین : دیگه حتی آسمونم دستش به هسته من نمیرسه .....
( شاید ادامه داشت )
نمی دونم چی بگم
به قول شاعر میگه چه گویم که ناگفتنش بهتر است
زندگی رو باور کردن سخته
گاهی وقتا به وجود خودم شک می کنم
مثل اینکه از زندگی سودی نمی برم
سخته
دشواره
اما باید ساخت
مثل کویری که بدون آب است
و فقط بوته های خشک همراهش هست
مرا اینگونه باور کن ...
کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته ...
خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته ..؟!
نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟
که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟
گفت : جایی که داری میری مردمی داره
که می شکننت ، نکنه قصه بخوری
من همه جا باهاتم
تو تنها نیستی
تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری
قلب میزارم که جا بدی
اشک میدم که همراهیت کنه
و مرگ که بدونی بر می گردی پیشم....
این روزا خیلی محتاج دعا هستم
خواهش می کنم دعام کنید
ein roza javona piran / hame az jane khod siran
zaheran hame mikhandan / vali to del cho asiran
ein roza non to dorughe / gape rast kashke la dughe
to cheshat ye donya khorshid / vali heyf del bi forughe
yeki ta kherkhere sire / yeki be ye loghme gire
yeki to piri pore shor / yeki to javoni pire
edeii maste vesalan / edeii gharghe khiyalan
edeii on bala bala / edeii to gha"re chalan
be ye ede eshgh harome / be ye ede pako taher
ghah ghahe hame bolande / vali bavar kon be zaher
نوشته آنی
یه زمانی خیلی سال پیش وقتی آدما ناراحت می شدند
یه چیزی از گوشه چشمشون می چکید
احساس قشنگی بود
ولی هیچ کس اسمشو نمی دونست ؟؟؟؟؟
بعداً همه عاشقا جمع شدند
اسم اون قطره رو گذاشتن اشک
اسم اون احساسو گریه .
گریه کن برای دردا
گریه آواز جنونه
گریه کن اگه می تونی
که تو دل غمی نمونه
ریختن بعضی اشکها از خوشحالی
اما بعضی اشکها نه
اشک تلخ اشکی هست که هیچ کس رازشو نمی دونه
اشکی هست گذرا ولی ماندگار
اشکی که هیچ کس نمی فهمدش
اشکی که هیچکس درکش نمی کند
اشک تلخ ، تلخ ترین اشک زندگیمه
یه قطرش دریایی از غم و اندوهه
اگر چه کوچک اما درونش پر محتواست
کاش هیچ وقت خشک نشود دیده ام از این اشک
مگر روزی که مرگ سراغش می آید
یا روزی که ......... می آید .
حال دل با تو گفتنم هوس است ....
برگی از شاخه اگر گشت جدا
تو مپندار که پاییز به باغ آمده است
شاید این برگ ز بی رحمی باد
یا به هنگام سرود باران