فقط با تو...
خاک من زنده به تاثیر هوای لب توست....
سازگاری نکند آب و هوای دگری..
خاک من زنده به تاثیر هوای لب توست....
سازگاری نکند آب و هوای دگری..
زیر بار تجمع بی تعصب شمع ها
از آرزوهای به انزوا رسیده
و زخم هایی که در سیگاری می تکانم
تا به سرفه قبل از فوت کردن وفادار بمانم ....
ساده است نوازش سگی ولگرد.
شاهدِ آن بودن که
چگونه زیر غلتکی میرود
و گفتن که: «سگ من نبود .»
ساده است ستایش گلی،
چیدنش،
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد .
ساده است بهرهجویی از انسانی؛
دوست داشتنش بیاحساس عشقی؛
او را به خود وانهادن
و گفتن که: «دیگر نمیشناسمش .»
ساده است لغزشهای خود را شناختن؛
با دیگران زیستن به حسابِ ایشان
و گفتن که: «من اینچنینام .»
ساده است که چگونه میزییم .
باری،
زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم
نه دل در عقل می بندم ، نه سر در عشق می بازم...
که این نامرد بی درد است و آن بی درد نامرد است ...
بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم ...
از این پس هرکه نام عشق را آورد نامرد است.
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود
هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم
شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را
کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...
هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم
زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود
گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟
آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی
زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی
امروز دوباره دلم شکست...
از همان جای قبلی...!
کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی...!
کاش میشد فریاد بزنم: "پایان"
دلم خیلی گرفته ...
اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد!
آدمها از دور دوست داشتنی ترند
خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم.
اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول میکشد.
این مدت کم ارزش بغض و کینه و دشمنی با همدیگر رو دارد؟
بهتر نیست از فرصت کم برای مهربونی با همدیگر استفاده کنیم؟؟
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم.
آدم های معمولی، غم شان را تقسیم می کنند و نان شان را نه!
آدم های خوب، هم غم هایشان و هم نان شان را با دیگران تقسیم می کنند. آدم های بزرگ، نان شان را تقسیم می کنند و غم هایشان را برای خود نگاه می دارند
راستی زندگی یعنی چی ؟؟؟؟
اینکه وقتی نقطه مرگ می آید نیستی هم همراهش هست درست است ؟!
یا تولدی دیگر است
به راستی زندگی بی تفسیر است
و آدمی گنگ این تفسیر میماند...
وقتی تمام احساس دلتنگیت را با یک "به من چه" پاسخ میگیری ........."به کسی چه" که چقدر تنهائی..........